مقدمه: افراد دچار ملال جنسیتی آشکارا از ناراحتی مداوم به دلیل عدم تناسب نقش جنسیتی و احساسات فعلی، علاقه وافر و مداوم به همانندسازی با جنس مخالف بدون بهره بردن از مزایای فرهنگی و اجتماعی خاص آن جنس رنج می برند. لذا پژوهش حاضر با هدف مقایسه تصویر بدن، نشخوار فکری و اضطرا چکیده کامل
مقدمه: افراد دچار ملال جنسیتی آشکارا از ناراحتی مداوم به دلیل عدم تناسب نقش جنسیتی و احساسات فعلی، علاقه وافر و مداوم به همانندسازی با جنس مخالف بدون بهره بردن از مزایای فرهنگی و اجتماعی خاص آن جنس رنج می برند. لذا پژوهش حاضر با هدف مقایسه تصویر بدن، نشخوار فکری و اضطراب اجتماعی در افراد مبتلابه ملال جنسیتی و افراد بهنجار انجام شد.
روش: پژوهش حاضر از نوع توصیفی و علی-مقایسه ای بود. جامعه آماری شامل تمامی افراد دارای اختلال ملال جنسیتی و عضو ترنس-سکشوال انجمن حمایت از بیماران ملال جنسیتی استان تهران بود. تمامی افراد بهنجار ساکن استان تهران نیز جامعه افراد عادی این پژوهش بودند. تعداد 50 نفر از افراد مبتلا و 50 نفر از افراد عادی به شیوة در دسترس انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامههای نگرانی از تصویر بدنی لیتلتون و همکاران (2005)، نشخوار فکری نولن هوکسما و مارو (1991) و اضطراب اجتماعی کانور (2000) استفاده شد. دادههای جمعآوریشده با استفاده از روش تحلیل واریانس چند متغیره و نرم افزار SPSS24 مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج نشان داد تفاوت آماری معنی داری بین دو گروه در نگرانی از تصویر بدنی (46/90=F و 01/0>P)، نشخوار فکری (01/115=F و 01/0>P) و اضطراب اجتماعی (95/87=F و 01/0>P) وجود دارد.
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که افراد مبتلا به ملال جنسیتی نسبت به افراد غیرمبتلا تصویر بدنی کمتر و نشخوار فکری و اضطراب اجتماعی بالاتری دارند. تغییر باورهای فرهنگی و افزایش پذیرش اجتماعی میتواند نقش مهمی در بهبود تصویر بدن، نشخوار فکری و اضطراب اجتماعی داشته باشد.
پرونده مقاله
هدف پژوهش حاضر باهدف تبیین رابطهی نشخوار فکری و استرس ادراکشده با رضایت از زندگی در زنان متأهل شهر شیراز بود. روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری شامل تمام زنان شهر شیراز بود که با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس 210 نفر بهعنوان حجم نمونه آماری ا چکیده کامل
هدف پژوهش حاضر باهدف تبیین رابطهی نشخوار فکری و استرس ادراکشده با رضایت از زندگی در زنان متأهل شهر شیراز بود. روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری شامل تمام زنان شهر شیراز بود که با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس 210 نفر بهعنوان حجم نمونه آماری انتخاب شد. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه نشخوار فکری هوکسما ومارو (1991)، پرسشنامه استرس ادارک شده کوهن و همکاران (1983) و پرسشنامه رضایت از زندگی داینر آمونز لارسن و گریفین (1985) استفاده شد. بر اساس یافتهها بین ابعاد نشخوار فکری دو مؤلفهی در فکر فرورفتن و افسردگی با رضایت از زندگی رابطه منفی و معنیداری داشتند، اما بازتاب با رضایت از زندگی رابطه معنیداری نداشت. در نتیجهگیری میشود نهایت نمره کلی نشخوار فکری نیز با رضایت از زندگی رابطه منفی و معنیداری داشت و درنهایت استرس ادراکشده پیشبینی کننده معنیدار رضایت از زندگی نمیباشد.
پرونده مقاله